برای نمونه برخی رانندهها خیال میکنند از آنجا که آچارهایی به بازار آمده که کار پیچگوشتی، سیمچین و حتی انبردست را انجام میدهند بنابراین از وسایل و امکانات دیگر نیز باید با همین شیوه استفاده کرد. برخی از همین رانندهها با بوق خودرو همه کار میکنند.
استارت که زدند با یک بوق سرضرب و کوتاه به بچه حالی میکنند که یعنی درهای پارکینگ را باز کن. دو بار بوق برای سلامکردن به بقال سر کوچه. یک بوق کشدار برای اعتراض به رهگذر سالمندی که از قضا درست روی خط عابرپیاده قصد عبور از خیابان را دارد. یک بوق ممتد برای تعلیم رانندگیدادن به رانندههای دیگری که به هیچوجه نام فرهنگ رانندگی به گوششان نخورده. بوقهای متناوب برای دیرکرد اهل و عیال هنگام عزیمت به مهمانی و سرانجام چند بوق ریتمیک برای عروسی داداش کوچیکه البته حول و حوش نیمهشب که همه شهر به خواب فرو رفتهاند.